هفته قبل که تو اوج کمردرد و پادرد بودم رو تخت دراز کشیده بودمو داشتم به خواهرم که درحال آماده شدن واسه رفتن به سرکار ( خوش به حالش ) بود نگاه میکردم یهو گفتم : تو خیلی خوشگلی ، گفت : نه من خوشگل نیستم من چهره ام معمولیه، گفتم : خر نشو تو خوشگلی واقعا، گفت : من خوشگل نیستم من معمولیه چهره ام در کل این تو هستی که خوشگلی، با چشمای از حدقه بیرون زده گفتم : جااااان؟ با من بودی؟ خداوکیلی من خوشگلم؟ گفت : آره و پرسیدم دلیلت چیه که عجله داشت بره و نتونست بگه؛ اما همون یه جملهی " تو خوشگلی " چنان منو سر ذوق آورد که چی بگم! اولین بار بود تو عمر 24 سالهی خواهریمون اعتراف میکرد من خوشگلم و این از زبون کسی که خیلی سخت به واقعیتها اعتراف میکنه به قدری شگفت زده ام کرد که اصلا یه جون دوباره بهم داد.
واقعا درسته که آدمها بعد از شنیدن اینکه خوشگل هستن خوشگلتر میشن :)